یادداشت؛ فرخنده قربانی مقدم، انجمن فاراد
سازمان مردمنهاد که مخفف آن در فارسی «سمن» نامیده میشود، همان ngo (Non governmental Organization)ها هستند که تشکلهای مردمی و غیردولتیاند.
تعریفی که در بیشتر منابع مربوطه در مورد سازمانهای مردمنهاد آمده، تقریبا به این صورت است: شکلهای اجتماعی، واحدهای سازمان یافتهای هستند که میتوانند در مدیریت امور اجتماعی نقش موثری داشته باشند. این تشکلها، متکی بر سرمایههای انسانی کشور، نیروهای عظیمی هستند که در سطوح سیاستگذاری اجتماعی، تدوین برنامههای ملی، توسعه نظارت همگانی و مداخلات اجتماعی فعالیت میکنند.
در جملات بالا کلمات مهمی درباره این تشکلها آمده که اگر جامعه به این حق شهروندی خود واقف شود، بیشک این حرکت نقطه مقابل آسیبهای اجتماعی خواهد شد.
اینکه این تشکلهای کاملا مردمی، نیروهای عظیمی هستند که در سیاستگذاری اجتماعی و نظارت همگانی و حتی تدوین برنامههای ملی نقش دارند، اهمیت مطلب و آگاهی جامعه از این حق قانونی را دوچندان میکند.
این یک سوال اساسی است که چرا وقتی از بدنه اجتماع در مورد سازمانهای مردمنهاد که یک موضوع شهروندی و شناخته شده جهانی است، میپرسند، عموما اظهار بیاطلاعی میشود. نهادهای عمومی فرهنگی چون صداوسیما و مطبوعات، این وظیفه اطلاعرسانی مهم را برعهده دارند.
متاسفانه مردم و بطن جامعه اطلاع شفاف و در بیشتر اوقات حتی غیرشفافی از این سازمانها که نهادهای مدنی مهمی هستند ندارند و حتی نمیدانند که حق آنهاست که خود دارای یک تشکل مردمنهاد باشند یا حداقل از اعضای این سازمان شوند. این برعهده، متولیان فرهنگی جامعه است که مردم را با این حق قانونی خود آشنا کنند و کارکردهای موثر آن را بشناسانند.
روح جمعی یا تفکر جمعی فرهنگ جامعه را ایجاد میکند که سرمایه اجتماعی است و سوخت حرکت جامعه است. در واقع اگر نسبت به تشکلهای مردمی و فرهنگ جامعه رویه بیتفاوتی پیش گرفته شود، با یک جامعه بیروح که هیچگونه مشارکتی در هیچکدام از امور جامعه ندارند روبهرو خواهیم شد.
وقتی صحبت از سازمانهای مردمنهاد میشود، موضوع «سرمایه اجتماعی» هم اهمیت خود را نشان میدهد.
سرمایه اجتماعی خود بر سه عنصر مهم تکیه دارد: رضایت، اعتماد و مشارکت. در هر جامعهای، رضایت، اعتماد و مشارکت مردم بیشتر باشد، این جامعه، سرمایه اجتماعی بیشتری دارد.
در باب جامعه، سرمایههای متفاوتی از قبیل سرمایه طبیعی، سرمایه اقتصادی وسرمایه انسانی تعریف و شناخته شده که جدیدترین آنها، سرمایه اجتماعی است.
سرمایه اجتماعی و آسیبهای اجتماعی نسبت عکس با هم دارند، یعنی وقتی سرمایه اجتماعی بالا میرود، آسیبهای اجتماعی پایین میآید.
این واقعیت، یک هشدار جدی هم به مسئولان و هم به مردم است. اگر مسئولان از این فرصت استفاده کنند و مانند سالهای قبل آن را لابهلای کتاب قانون نادیده نگیرند، میتوانند از این ظرفیت بزرگ برای حل مشکلات عظیم اجتماع استفاده کنند و همچنین اگر مردم حق خود را بشناسند که میتوانند با تشکلهای مردمنهاد، حتی در سیاستگذاری اجتماع و نظارت بر مدیران و تدوین برنامههای اساسی و کلان جامعه نقش داشته باشند، قطعا مشارکت بیشتری در امور اجتماعی داشته و چون خود با دردهای جامعه آشنایی ملموس دارند، برای حل آنها راهحلهای عملیاتیتری ارائه خواهند کرد.
سرمایه اجتماعی در ایران طبق نظر کارشناسان این حوزه، نیاز به توجه دارد. اعتماد و رضایت در جامعه بهشدت کاهش پیدا کرده است و این یک هشدار جدی و یکی از دلایلی است که باید به سرعت بحث تشکلهای اجتماعی، یک موضوع عمومی شده و همه اقشار جامعه از این ظرفیت که در قانون اساسی آمده، آگاه شوند. راههای اطلاعرسانی به عموم جامعه، مسیر سختی ندارد، آموزش در مدارس و رسانههای تاثیرگذار چون تلویزیون، به خوبی میتواند این هدف را محقق کند.